ارسال شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, - 1 AM
کیا این 3 نفر رو میشناسن ؟

اوا نمیشناسیشون؟!!

 

 

 

نفر سمت راست: (دهقان فداکار) همون ریز علی خواجوی که همه میشناسیمش و توی کتابای
دبستانمون باهاش آشنا شدیم.

 
نفر سمت چپ: پدر شهید حسین فهمیده که اونم خوب میشناسیم و با فداکاری پسرش همه آشنا هستیم.

 
اما نفر وسط رو کی میشناسه؟
 
ایشون حسن امیدزاده، معلم فداکاری هست که در سال 76 برای نجات ۳۰ دانش آموز گرفتار در آتش
 
سوزی مدرسه روستای بیجارسر شفت خود را به شعله های آتش زد و از ناحیه سر و صورت دچار
 
سوختگی شدید شد.
 
ایشون پس از ۱۵ سال تحمل درد و رنج ناشی از سوخ
 
تگی شدید روز 30 تیر سال جاری در بیمارستان فومن جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 
این فداکاری رو باید توی کتابای تاریخ نوشت. روحش شاد

نويسنده فاطمه

 


اهمیت زاویه دید
ارسال شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, - 1 AM


نويسنده فاطمه

 


شباهت پرندگان به angry bird
ارسال شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, - 1 AM


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, - 1 AM

روزى به لقمان هیچ نگفتند
همینطورى ساکت نگاهش کردند :|
آخر خودش خسته شد و گفت:از بى ادبان ! :D
.
.
.
ﯾﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﮏ ﺧﻮﺭﯾﻪ
ﺷﻤﺎ ﻓﮏ ﮐﻦ ﻣﺚ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﯿﻖ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩﻥ،
ﯾﻪ ﺳﻮﮊﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩﻥ ﻫﺸﺘﺼﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﺎﺷﻮﻧﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﻮﻧﺪﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﻣﻮﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ …
.
.
.
هروقت دلم میگیره میرم سر پیانوم …
بعدش میبینم عههه پیانو ندارم و برمیگردم رو میز ضرب می زنم ! :D
.
.
.
بعضیا هم هستن که به هرکی میرسن میگن:
تو نیمه ی گمشده ی من هستی که دنبالت میگشتم …
خب لامصب مگه نیمه ی گمشده ی تو به چند قسمت مساوی تو جهان تقسیم شده،
که هر دفعه یکیشو پیدا میکنی ؟ :|
.
.
.
آی بدم میاد دارم با کسی تلفنی حرف می زنم گوشی رو میده به یه بچه یه ساله !
میگه بیا با خاله/عمو حرف بزن !
آخه من دقیقا چه صحبتی باید بکنم با اون بچه ؟
.
.
.
زیر بارون تند یا باید چاقو خورد یا باید بالا سر کسى که چاقو خورده بشینى و بگى خداااااا
وگرنه همینجورى اصلا فایده نداره …
.
.
.
باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها
من میرم خونه چون مریض میشم …
اصن من از آمپول میترسم ! :D
.
.
.
خانمه نوشته :
امروز بعد از ۳ ماه ورزش و رژیم، واستادم جلوی شوهرم که هیکلم رو ببینه
برگشته میگه: حالا دیگه فقط اخلاقت گ..هه !
.
.
.

نمیخوام از خودم تعریف کنم !
اما باور کنید تو هر مرکز خریدى که پا میذارم ، درش خود بخود واسم وا میشه !
.
.
.
تو زندگی هر دختر دهه شصتی قطعن روزهایی وجود داشته که،
در اتاقشو بسته و با آهنگ یه حلقه طلایی جلوی آیینه شروع کرده به رقصیدن :lol:
.
.
.

فکر اقتصادی خوب زده به سرم :
میخوام برم خارج یکی از کلیه هامو بفروشم دلار بگیرم
بیام هم یه کلیه بخرم هم یه بنز کوپه !!
.
.
.
دختر عمم ۸ سالشه اومدن خونمون،
در رابطه با تهیه کننده مستندهای نشنال ژئوگرافیک صحبت میکرد …
من تا ۱۵ سالگی جلو پنکه صدای اورنگوتان در میاوردم و اطرافیانم تشویقم میکردن !
.
.
.
خدایا !
اگه قرار شد دوباره دهخدا زنده بشه ببرش تو زیمباوه،
چون اگه تو ایران زنده شه با شنیدن الفاظی مثل عجیجم ، عجقم ، بوج
قلفونت ، تیتلتو بخولم و … سکته میکنه
.
.
.
اگر تو آمریکا هم قوانین نام‌گذاری شرکتها مثل ایران بود،
اسم شرکت اپل می‌شد :
سیب‌پردازان سیستم‌گستر غرب !


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, - 1 AM

تا حالا به بچه ۳ ساله آدامس اُکالیپتوس اوربیت دادین ؟
بعد از بیست ثانیه ، همه شکلک های یاهو رو می تونین تو صورتش ببینین !


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, - 1 AM

کار از فرهنگ سازی گذشته
باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد … :|
.
.
 


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, - 11 PM

وقتی گریه میکنی یک درد داری ...ولی وقتی میخندی هزار و یک درد داری.


نويسنده فاطمه

 


تو به افتادن من خندیدی......
ارسال شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, - 2 PM

 

تو به افتادن من در خیابان خندیدی

و من هواسم به چشمان مردم شهر بود

که عاشق خنده ات نشوند..


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, - 1 PM

اين روز هــا که از کنار من رد ميشوی

احتيــــــــاط کن

هـــــــزاران کـــارگر در من مشــغول کـــارند ....

روحيــــه ام در دســــت تعمـــير است....


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 7 PM

در اکثر اوقات سکوت بهترین سخن است.


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 7 PM

از روزي به دنيا بي اعتماد شدم ،
كه دستم با كبريتي سوخت كه روش نوشته بود بي خطر..


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 7 PM

بچه که بودم از خدا میخواستم که به من یک دوچرخه بدهد ....

بزرگ که شدم دیدم فایده ندارد گفتم یک دوچرخه بدزدم و بعد از خدا بخواهم که مرا ببخشد.
 


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 7 PM

تو مهمونی ها :

ﻫﺮ ﺟﺎ پسرا ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻪ برای اینکه دلم خنک شه
 

ﺍﺯ ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ ﺭﺩ می شم ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮﻧﻮ ﺑﺒﺮﻥ !


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 7 PM

پل به این بزرگی دیده بودین؟؟


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 6 PM


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 6 PM

آخرین قسمت تام و جری...


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 1 PM

با این وضع درس خوندن و فیسبوک اومدن،آخرش میرم

 

سر جلسه امتحان زیر همه سوالا لایک میزنم میام بیرون


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 1 PM
یکی از اصحاب مشغول صرف غذا بود که شیخ از او
 
پرسید آیا غذا میخوری؟
 
صحابی گفت بله. شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ صحابی گفت
 
بله. شیخ پرسید آیا پس
 
از صرف غذا سیر خواهی شد؟ صحابی
 
گفت بله.
 
شیخ شمشیر برکشید و صحابی را به دو نیم کرد.
 
سپس فرمود به خدا قسم از ما نیست کسی که سه فرصت پ
 
نه پ را از دست دهد!!

نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 1 PM

شما یادتون نمیاد یه زمانی میخواستی به دختر شماره بدی باید رو کاغذ می

 

نویشتی میدادی بهش،چون تا میخواست دختره گوشیشو از جیبش دربیاره

 

کلی طول میکشید


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 1 PM

این روزها اگه تو خونه باهاتون مهربون شدن

به سرعت خونه رو ترک کنید !

قضیه خونه تکونی جدیه !!


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 12 AM

 

این خارجی ها با ابداع کلمه lol به جای lots of laugh

مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم اما قهرمانان ایران زمین

با ابداع خخخخخخخ به جای ( خیلی خوبه خدایی خیلی

خندیدیم خیر ببینی!! ) نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردند



      ...............................................................................................................................

تو جمع خانواده داشتیم فیلم میدیدم طرف دو شخصیته بود زرت و زرت میزد آدم

میکشت یه ساعت بعد عین یه بچه گوگولی عاشقانه نگات میکرد!!!!

بابام:خانوم نکنه این بچمونم مثله این یارو دوشخصیته باشه؟؟؟؟

مامانم: نه بابا خیالت راحت این از اولم بی شخصیت بود چه برسه به دو تا

شخصیت!!!!


ینی تخریب در حد هیروشیما....الان دارم هنوز تیکه هاشو جم می کنم

...................................

 

هــه هــه . ايـنـو نگـا
بـرو عـمـو بـرو ، مـا گـوشـي سـاختـيم راحـت از جيـب در ميـاد بـرو از خـدا بتـرس

...............................................................................................................................................

اینه که برم
آکادمی گوگوش

بعد موقع خوندن
احساستی بشم
و گریه کنم
گوگوش آغئششو
باز کنه که برم بغلش

و من برم بغل
بابک سعیدی :ا

و گوگوش ضایع شه!!



 

 


 
یکی ازفانتزیام 
 
 
 

نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, - 12 AM

 

 

 

 

این چندتا پستم به افتخار زهراجون طنز میذارم..

 

پراید رسید به زانتیا!!!!!!!!.........

.

.

.

مهدی بیا !! مهدی بیا !!

توروخدا بیا.........


                                ........................................................................................

 

 



 

                                     ....................................................................................

یه دوس پسرم نداریم روز ولنتاین با پراید

بیست و ِِِ1 میلیونی بابام برم دنبالش

ببرمش براش بهترین گوشی دنیا رو

 

هدیه بدم بعد اون بگه عزیزم چه راحت از تو جیب در

میاد



 

                                           ...................................................................

     

http://s3.picofile.com/file/7645945264/10_%D8%AB%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87.jpg

 

.............................................

خدایا ما که نمیتونستیم ماشین 20 ملیونی سوار شیم
.
.
.
مرسی از اینکه ماشین مارو کردی 20 میلیون


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, - 10 PM

چه فرقی میکن عاشق تو باشم یا رنگین کمان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی هردو هفت خطید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم ...  از میان این همه "بود"من در آرزوی یکی ام که " نبود "


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, - 10 PM

لعنتی.................هرچی داشتم روکردم اما تو......................اسیر نشدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سیر شدی........................


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, - 10 PM

چه فرقی میکن عاشق تو باشم یا رنگین کمان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی هردو هفت خطید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم ...  از میان این همه "بود"من در آرزوی یکی ام که " نبود "


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, - 10 PM

میان آن همه الف و ب ومشق دبستان.................

انچه در زندگی واقعیت داشت.....................

خط فاصله بووووووووووووووود


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, - 8 PM

سلام دوستای گلم خوبین؟؟؟امیدوارم ازپستایی که واستون میذارم خوشتو ن بیاد...

لطفا نطرتون رو بهم بگین....فقط خواهشا نظرخصوصی نذارین .

ممنون


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, - 8 PM

کسی را دوست میداری و به هر ترتیب به خاطر او می‌شکنی، در تنهائی‌هایت، کسی پیدا می‌شود و تو را دوست می‌دارد، اما تو او را می‌شکنی و او تنها می‌شود. در تنهائی‌های او کسی پیدا می‌شود که او را دوست می‌دارد و او، او را به هر ترتیب می‌شکند و او تنها می‌شود و در تنهائی‌هایش کسی ... .

* اینچنین است که همه دوست داشتن را می‌فهمند و همه تنهایند.


نويسنده فاطمه

 



ارسال شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, - 8 PM

 

گاهی...

گاهی نیاز است ..

 


دکتر به جای یک مشت قرص



برایت فریـــــــاد تجویز کند !!

 


نويسنده فاطمه

 



صفحه قبل 1 ... 27 28 29 30 31 ... 39 صفحه بعد