تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان فلسفه تنهایی و آدرس fatemeh.k.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
مردن آن نیست که در سینه ی خاک دفن شوم مردن آن است که از خاطر تو با همه ی
خاطره ها محو شوم
نويسنده
ارسال شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,
-
6 PM
هیچکس نفهمید که زلیخا مرد بود مردانگى میخواهد ماندن پاى عشقى که تو را پس میزند…
نويسنده
فاطمه
ارسال شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,
-
6 PM
اونایى که الآن دست تو دست عشقتون خوشبخت زندگى مى کنین
اونایى که الآن با عشقتون خوشین
اونایى که هرلحظه به عشقتون اس ام اس مى دید و شادید…
همش گوشیتون زنگ میخوره و اس ام اس دارید…
واسه اونایى که الآن تنهان دعا کنید
نويسنده
فاطمه
ارسال شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,
-
6 PM
درشهربودم،دیدم هرکس بدنبال چیزی میگردد،یکی بدنبال پول،یکی بدنبال چهره ای دلکش،یکی بدنبال چشمان هرزه گرد،یکی نان، یکی بدنبال اتوبوس!! اما
دریغ…
هیچکس دنبال خدانبود..
نويسنده
فاطمه
ارسال شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
-
12 AM
فتح الله زاده : من صدای شما رو نمیشنوم آقای فردوسی پور
بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”
نويسنده
فاطمه
سهراب دانشچو ارسال شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
-
1 AM
اهل دانشگاهم رشته ام علافیست
جیبهایم خالی ست
پدری دارم حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب.
اهل دانشگاهم قبلهام استاد است جانمازم نمره!
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست!
((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید))
باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
و به آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم
(برگرفته از وب سمانه)
نويسنده
فاطمه
ارسال شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
-
1 AM
یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش !
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت !
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا
مرگ : نه اصلا راه نداره ! همه چی طبق برنامست ! طبق لیست من الان نوبت توئه
مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر . . .
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره ! توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت !
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت . . .
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست و منتظر
شد تا مرگ بیدار شه . . .
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ، به
خاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم...
نويسنده
فاطمه
ارسال شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
-
1 AM
فرخنده میلاد مسعود رسول اکرم محمد مصطفی ........این هفت نفر دیشب توی پارتی دستگیر شدند........تازه خجسته هم بود در رفته
نويسنده
فاطمه
ارسال شده در پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
-
1 AM
سلاااااااااااااااام به همه دوستای گلم من تازه این وبو درست کردم لطفا نظر بزاریدو اگه مطلبی یا نظروانتقادی دارین بهم بگین ممنون
حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس که چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
فاطمه دریایی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟
کامران سعادتمند
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
نه او را دست و پا بخشم نه شهری چون بخارا را
همان دل بردنش کافی، که من را بیدلم کرده
نمیخواهم چوطوطی من، بگویم آن غزلها را
غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق
و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را
میان دلبر و دلدار نباشد حرفِ بخشیدن
اگر دلداده میباشید مگویید این سخنها را